جدول جو
جدول جو

معنی باشت رود - جستجوی لغت در جدول جو

باشت رود
یکی از پنج نهر بزرگ هیلمند در سیستان: دوم نهر باشت رود و سوم نهر سنارود است که در یک فرسخی زرنج از هیرمند جدا میشد، (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 364)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ضبط دیگری از کلمه باسرود و ناشیرود و بیسرود و باسروز و ناشرود، از رساتیق سیستان، و رجوع به تاریخ سیستان شود، اصطخری و ابن فقیه آنرابهمین صورت باشترود آورده اند، (حاشیۀ تاریخ سیستان ص 28)، و شاید این ناحیه را در اثر مجاورت رودی بهمین نام باشت رود خوانده اند، رجوع به باشت رود شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
نام رودی است در مازندران که در ناحیۀ نور جاری است. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 55)
لغت نامه دهخدا
از شهرهای مکران. (نزهه القلوب) : مکس و باشقرود دو شهر بزرگ است باقلیم هفتم و صحاری و مواضع بسیار از توابع اوست و اکثر سکانش صحرانشین. (نزهه القلوب چ لیدن جزء 3 ص 262). احتمال دارد این نام صورت تصحیف شده ای از باشترود سیستان باشد. و رجوع به باشترود شود
لغت نامه دهخدا
(بِ هَِ)
بهشت روی. در صفات خوبان ساده روی استعمال کنند. (آنندراج). آسمانی روی. (ناظم الاطباء). زیباروی. که رویش در زیبائی چون بهشت باشد:
مرا بعشق ملامت مکن که عشق مرا
ز روی خوب تو گشت ای بهشت رو، آئین.
فرخی.
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
که در بهشت نباشد به لطف او حوری.
سعدی.
و رجوع به بهشتی رو و بهشت سیما شود
لغت نامه دهخدا
نام رودی بوده است در سیستان، صاحب تاریخ سیستان گوید: ... و اکنون پیداست که رود هیرمند و رخدرود و خاش رود و فراخ رود و خشک رود و هرات رود و آب دشتها و کوهها از همه اطراف سیستان و از هزار فرسنگ همه بزره آید و یکی سوراخی است آن را دهان شیر گویند نه بزرگ همه این چندین آب بدان فروشود، هیچ کس نداند که کجا شود مگر خدای تعالی و تقدس و این از عجائبهاست، (تاریخ سیستان ص 15 و 16)، محشی تاریخ سیستان در ذیل ص 179 این رود را منسوب به خواش می داند و می گوید حالاجزء خاک افغان است، (تاریخ سیستان پاورقی ص 179)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت. سکنه 501 تن. آب آن از رود خانه سیاه رود. محصولات آنجا برنج و لبنیات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
از سرچشمه های رودخانه فریم واقع در دودانگه ی هزارجریب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی